در عجبم از مردمي که........

۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

1 نظرات  



 در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم

زندگي مي کنند، و

بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست و آزادانه مرد


یاد یاران به خیر!

2 نظرات  

خون به خون شستن محال است و محال!




هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

3 نظرات  


مردم اغلب بی انصاف ٬بی منطق و خود محورند..... ولی آنان را ببخش .
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند.....ولی مهربان باش.
اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت.....ولی موفق باش.
اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند.....ولی شریف و درستکار باش.
آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند .....ولی سازنده باش.
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند.....ولی شادمان باش.
نیکی های درونت را فراموش می کنند .....ولی نیکوکار باش.
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد
و در نهایت می بینی
 هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است                        
   نه میان تو و مردم.                          



تولد معلم عزیزمان گرامی باد

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

2 نظرات  

مرا به کار جهان هرگز التفاط نبود / رخ تو در نظرم این چنین خوشش آراست

تولد دکتر شریعتی، معمار تثلیث جادوئی‌ی "عرفان، برابری، آزادی"، بر همه‌ی پیروان و دوستداران آن عزیز گرامی باد!



تنهایی.........

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

4 نظرات  


تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم
تنهایی را دوست دارم زیرا که خداوند هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم زیرا انتظار کشیدنم را پنهان خواهد داشت..........


انسان ها

3 نظرات  

انسان ها:
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده ی آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده وزنده‌شان یکی است.

دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اماوقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌هادر زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.


کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پزمرده سرمیز

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

3 نظرات  


هوا بارانی است و فصل پاییز/ گلوی آسمان از بغض لبریز//
 به سجده آمده ابری که انگار/ شد ه از داغ تابستانه سر ریز//
 هوای مدرسه بوی الفبا/ صدای زنگ اول محکم و تیز//
جزای خنده های بی مجوز/ و شادیها و تفریحات ناچیز//
 برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یکریز//
 رسیده اول مهر و درونم / پر است از لحظه های خاطرانگیز//
 کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پزمرده سرمیز




آزادی.....

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

4 نظرات  


هیچ گاه تنهایی و کتاب و قلم ، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت ...

دیگر چه می خواهم ؟

آزادی ...

آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند .

گفت و گوهای تنهایی


نیایش

2 نظرات  

خدایا آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد و آنگاه از پس توده ی این خاکستر لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند
حرفهایی هست برای گفتن که اگرگوشی نبود نمی گوییم، حرفهایی هست که هر گز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورد. حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی همین هایند و سرمایه ماورائی هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
همواره روحي مهاجر باش به سوي مبدا به سوي انجا که بتواني انسان تر باشي و از آنچه که هستي و هستند فاصله بگيري اين رسالته دائمي توست .

حجاب(2) نظر آقای قابل

1 نظرات  


بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در زمستان 1382 نسبت به موضوع « حجاب و پوشش سر و گردن » در پاسخی به یک پرسش مطالب مختصری ارائه کردم که متن آن را مجددا از نظر می گذرانیم ؛
به نام خدا

1- اصل پوشش عورت ، بر مرد و زن مسلمان واجب است.
2- فقهاء در مصداق عورت ( بخصوص در مورد زنان ) اختلاف نظر دارند .
3- اکثریت فقهاء ، پوشاندن سر را برای زنان مسلمان آزاد( غیر برده ) لازم دانسته اند و « سر و گردن » را نیز از مصادیق عورت می دانند.
4-«ابن جنید اسکافی »  از فقهای نامدار شیعه و همردیف اساتید شیخ مفید ، مصداق عورت در زن و مرد را  یکسان و مساوی دانسته است.
5-تمامی فقهای شیعه ( بلکه تمامی فقهای اسلام ) پوشاندن سر و گردن را بر زنان مسلمانی که برده بودند ، واجب نمی دانند . بلکه مثل شیخ صدوق و گروهی از علمای قم ( در زمان صدوق ) پوشش سر را بر زنان برده ، حرام می شمردند . در حالیکه پوشاندن عورت بر آنان نیز واجب بود.
6- مرحوم« صاحب جواهر » پوشاندن اجزاء بدن ( به استثنای صورت ، دستها- تامچ -  پاها- تامچ-  گردن ، موی سر ) را اجماعی می داند . یعنی در موارد استثنا شده ، نظریات فقهاء، مختلف است و اتفاق نظری وجود ندارد .
7- ایشان از قول« علامه طباطبایی» استاد صاحب جواهر و « صاحب مدارک » نقل می کند که نظر آنان ، عدم وجوب پوشش« سر و گردن » است و می نویسد ؛ « قاضی ابن براج ،عدم وجوب پوشش سر و گردن را به بعضی از علمای شیعه نسبت داده است » . ( ج ۸ ص ۱۶۶ تا ۱۶۹ )

 8- صاحب جواهر ، نظر خود را اینگونه بیان کرده است ؛ « پوشاندن موی سر ،مطابق با احتیاط ، بلکه قول قوی تر است » .  بنا بر این فتوای صریح  بر لزوم آن ارائه نکرده است ، بلکه از روی احتیاط و احتمال ، ابتدائا احتیاط کرده و سپس آن را ترجیح داده است .
9-از مجموع این بر رسی ، روشن می شود که مساله ، اختلافی است و اجماع مسلمانان در این امر ( پوشش سر و گردن ) محقق نشده است .
10- برخی آیات و روایات معتبره نیز وجود دارندکه ظهور در عدم وجوب دارند (مثل آیه ۵۹سوره ی احزاب) گر چه آیات و روایاتی نیز وجود دارند که لزوم پوشش سر را یاد آوری می کنند . البته مقضای جمع عرفی بین دلائل وجوب و دلائل عدم وجوب ، تصرف در مدلول آنها است . اگر به این قاعده عمل شود ، نتیجه ی آیات و روایات نیز موید عدم وجوب پوشش سر و گردن می شود و تنها « استحباب » را ثابت می کند .
با توجه به مطالب یاد شده ، بنده مبتنی بر دلائل علمی « پوشش بدن را لازم می شمارم ، ولی پوشش سر و گردن را مستحب شرعی می دانم » .
امید وارم پاسخ  پرسش خود را دریافت کرده باشید .
موفق و پیروز باشید .خدا نگهدار .
احمد قابل....................................تهران.........................۲۰بهمن ۱۳۸۲

درباره ی احمد قابل:
 تحصیلات خود را در مشهد و سپس در قم ادامه دادم و پس از مجموع 23 سال تحصیل ، احساس کردم که توان برداشت های علمی از متون اولیه را پیدا کرده و اصطلاحا به درجه ی اجتهاد رسیده ام . رسیدن به این مرتبه ی علمی را استاد بزرگوارم آیة الله العظمی منتظری چند بار به صورت شفاهی و درفاصله ی سال های 1372 تا 1374 و پس از آن به صورت کتبی در سال 1377 هجری خورشیدی تأیید کردند و برخی فقهای دیگر نیز آن را کتبا و شفاها تأیید کرده اند.
-----------------------
پ.ن:البته استدلال های آقای قابل در وبلاگ ایشون قابل دسترسی است.
http://ghabel.persianblog.ir/



اسباب کشی!!

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

0 نظرات  

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه؟
من که خیلی خسته ام؟!راستش از صبح تصمیم گرفتم هرجور شده تا آخر شب وبلاگ رو به این هاست تغییر بدم؛ که الان یعنی ساعت 1:40 بامداد بالاخره تمام شد.
البته هنوز مشکلاتی هم هست که به زودی برطرف میشه.


حجاب(1)

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

13 نظرات  

سلام

امیدوارم اول پست قبلی رو کامل خونده باشین چون پیش درآمد این پست ها(حجاب)می باشد.

------------------------------



انچه در همه پدر و مادر ها مشترک است ، این است که مذهب را طوری تعریف می کنند که انگار شیپور را از طرف دیگرش باد می کنند!توصیه هایی که به نسل جوان می کنند اینطوری است:


درست مثل این است که طبیبی یا به هر حال ادمی دائم به کسی که لبش زخم شده یا صورتش جوش زده بگوید که ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍"جوش نزن" و "زخم نش"و و بعد هم بگوید که به طور مثال "زخم شدن دهن فلان بدی را دارد ; جوش صورت فلان قدر بد است "!


این اگر چه درست است اصولا چه تاثیری دارد؟ چه می خواهد بشنود و چه نتیجه ای می خواهد بگیرد؟ به جای این صحبت ها باید فهمید چه عواملی باعث شده که این جوشها در زندگی روحی این بچه و این نسل به وجود امده ; آن ریشه ها را باید یافت.






مهلت خداوند به شیطان

2 نظرات  

با این که هدف خلقت انسان، عبادت و رسیدن به کمال است چرا خداوند درخواست شیطان را مبنی بر مهلت دادن او قبول کرد تا شیطان برانسان مسلط شود و از این هدف باز بماند؟







مگر چشم از زبان صادقانه تر سخن نمی گوید؟

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

4 نظرات  

مگر چشم از زبان صادقانه تر سخن نمی گوید؟

مگر نه اشک،زیباترین شعر و بی تاب ترین عشق،و گدازان ترین ایمان و داغترین اشتیاق و تبدار ترین احساس و خالص ترین"گفتن"و لطیف ترین"دوست داشتن"است که همه در کوره ی یک دل،به هم امیخته و ذوب شده اند و قطره ای گرم شده اند،به نام اشک؟


ولی:

گریه ای که تعهد و اگاهی و شناخت محبوب یا فهمیدن وحس کردن ایمان را به همراه نداشته باشد،کاری است که فقط به درد شستشوی چشم از گرد و غبار خیابان می خورد.

------------------------------

التماس دعا


فریاد برای ........

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

6 نظرات  





شیوا



تو از این برف فرو آمده دلگیر مباش

تو از این وادی سرمازده نومید مباش





حتما ادامه ی مطلب رو بخونین......


دکتر شریعتی

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

3 نظرات  





١٠سخن از شهید دکتر علی شریعتی که هر کدام در خودش هزاران سخن دگر نهفته است : 

۱.مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.

۲.دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند.

۳.ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.

۴.عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.

۵.اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.

۶.خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.

۷.قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.

۸.مرا کسی نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست ، که من کس نداشتم . کسم خدا بود ، کس بی کسان.

۹.هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.

۱۰.استوار ماندن و زیر هر باری نرفتن ، دین من است.


آیا برای طلا کاری مرقد حضرت معصومه(س) کمک کرده اید؟!

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

2 نظرات  



نرگس برای عکاس نمی‌خندد                                      





در خبرها آمده بود که شهردار محترم تهران مبلغ 3 میلیارد تومان را برای بازسازی لبنان اختصاص داد.

آقای شهردار این تصاویر را قبلا دیده اید؟

تصاویر کودکانی که به خاطر آتش سوزی در مدرسه و به خاطر نبود بخاری گازی و امکانات گرمایشی مناسب به این چهره افتاده‌اند ....





 

آیا ما کم حافظه شده‌ایم؟ آیا جناب شهردار یادی از این عزیزان کرده اند؟

آیا کمک به مردم روستایی و به دور از امکانات مملکت خودمون از بذل بخشش برای کشورهای دیگه واجب تر نیست؟

و بسیار پرسش های بی پاسخ دیگر ...








ماه رمضان مبارک.....

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

2 نظرات  

اینجا ایران است...

سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه.

امروز براتون کتاب "روش برداشت از قرآن" از دکتر شریعتی رو اماده کردم.امیدوارم در این ماه مبارک-ماه نزول قرآن-بتونیم بیشتر با قرآن آشنا شیم و قرآن رو واقعا بفهمیم.



دانلود:کتاب "روش برداشت از قرآن"

التماس دعا - یا حق


من دیگر ناله نمی کنم

۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

2 نظرات  



من دیگر ناله نمی کنم

نه...



من دیگر ناله نمی کنم ، قرنها نالیدن بس است

می خواهم فریاد بزنم!

اما اگر نتوانستم سکوت می کنم

خاموش بودن بهتر از نالیدن است ...

-----------------------------

به من بگو نگو ، نمی گویم؛

اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم

من می فهمم!!



« دکتر علی شریعتی »


نیایش

0 نظرات  



خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند .

که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .



« دکتر علی شریعتی »






قلم توتم من است....

0 نظرات  






قلم توتم من است ، توتم ماست ، به قلمم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه ی خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش بر می آید سوگند...



که توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سر انگشت تزویرش نمی سپارم

دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشم هایم را کور می کنم ، گوشهایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم....

اما قلمم را به بیگانه نمی دهم

به جان او سوگند که جان را فدیه اش می کنم ، اسماعیلم را قربانیش می کنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می خورم ، به فرمان او ، هر جا مرا بخواند ، هر جا مرا براند، در طاعتش درنگ نمی کنم.

قلم توتم من است ، امانت روح القدس من است ، ودیعه مریم پاک من است ، صلیب مقدس من است ، در وفای او ، اسیر قیصر نمی شوم ، زرخرید یهود نمی شوم ، تسلیم فریسان نمی شوم.



بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه حیاتم بوده است ، صلیب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشته ام.....

...... هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی است ؛ توتم من ، توتم قبیله من قلم است.

قلم زبان خدا است ، قلم امانت آدم است ، قلم ودیعه عشق است ، هر کسی توتمی دارد

و قلم توتم من است

و قلم توتم ما است.

« دکتر علی شریعتی »

( گزیده ای از مقاله توتم پرستی )


شیعه امروز

0 نظرات  



 



شیعه امروز همان شیعه ای که پاک ترین و تند ترین ایمانها را به علی دارد‌ ، به علی عشق می ورزد.

حتی بر خلاف اسلام ، بر خلاف رضایت شخص علی او را بر مقام الهی می رسانند و علی اللهی و .... می شوند.

باز علی را تنها در یک چهره می بیند ، یک بعد علی را می شناسد و دیگر فضائل و ابعاد این روح چند بُعدی را نادیده می انگارد.

با آنها آشنا نیست و علی بیش از آنچه به شور اخلاص شیعه اش نیازمند باشد به این نیاز دارد که او را و تمام او را شیعه پاک اعتقادش بشناسد.

بی شک از عوام شیعه چنین انتظاری ندارد اما از خواصِ شیعه ، از آدم روشنفکر شیعه چنین توقعی دارد.

کسی که شیعه علی است باید او را در همه چهره هایش بشناسد....



<<دکتر علی شریعتی>>


زنده ها را غنیمت بشماریم........

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

0 نظرات  



سلام



درگذشت استاد محمد نوری را به تمامی عاشقان تسلیت عرض میکنم.





ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود

رنج دوران برده ایم

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود

خون دل ها خورده ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک

خون دل ها خورده ایم

----------------------------------





نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

                 نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم




                که از خاک گلویم سوتکی سازد،

                       گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش

                                      و او یکریز و پی در پی 

                 دم گرم



و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد

                                       و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،

                بدین سان بشکند در من،

                                       سکوت مرگبارم را.........

                                                  «دکتر علی شریعتی» 



کلیپ جالب آقای خمینی

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

0 نظرات  

سلام

این کلیپ از آقای خمینی می باشد که زبان دل نه تنها سبزها بلکه تمام مردم آزاده را میزند.

این کلیپ را از  اینجا دانلود کنید.


درد بی کسی...

0 نظرات  



پروردگارم ،مهربان مناز من تا خدا

از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!

در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است

و هر زمزمه ای بانگ عزایی

و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...

در هراس دم می زنم 

در بی قراری زندگی می کنم

و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است

من در این بهشت ،

همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.

"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"

"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"

دردم ، درد "بی کسی" بود

« دکتر علی شریعتی»






اتوبیوگرافی!

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

0 نظرات  



در باغ « بی برگی » زادم

و در ثروت « فقر » غنی گشتم.

و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.

و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.

و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.

و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.

و از « دانش » ، طعامم دادند.

و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.

و از « مهر » نوازشم کردند.

 و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.

و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.

و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.



« دکتر علی شریعتی»


آزادی

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

0 نظرات  



ای آزادی ، مرغک پر شکسته زیبای من ! کاش قفست را می شکستم و در هوای پاک بی ابر بی غبار بامدادی  ، پروازت می دادم !

( خودسازی انقلابی )

عشق  خواهر آزادی است و آزادی برادرش و غصب و اسارت مادر و پدرشان.

( گفتگوهای تنهایی )  

عشق به آزادی ، سختی جان دادن را بر من هموار می سازد.

 ( گفتگوهای تنهایی

ای آزادی  ، تو را دوست دارم ! به تو نیازمندم ! به تو عشق می ورزم !

( خوذسازی انقلابی

ای آزادی ، قامت بلند و  آزاد تو ، مناره زیبای معبد من است !

(خودسازی انقلابی )

هیچ گاه  تنهایی و کتاب و قلم ، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت ... دیگر چه می خواهم ؟ آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند.

( گفتگوهای تنهایی  ) 


یازدهمین سالگرد جاودانگی شاملوى بزرگ، شاعر آزادى

0 نظرات  

احمد شاملو




 من همدستِ توده‌ام
 
تا آن دَم که توطئه می‌کند گسستنِ زنجیر را
 
تا آن دَم که زیرِ لب می‌خندد
 
دلش غنج می‌زند
 
و به ریشِ جادوگر آبِ دهن پرتاب می‌کند.

 ده سال از خاموشى شاعر توده میگذرد و هنوز پژواک  صدایش  در  کوچه هاى شهر طنین مى افکند که از جستن میگوید و یافتن و آنگاه به  اختیار برگزیدن. شاملو شاعر آزادى است. او از بند میگوید و زندان و از هم درگسستن زنجیر و رهایى. او آزادى را زندگى کرده است همان دم که سنگ قوافى را از دوش بر زمین مینهد و شعرى میگوید که زندگیست.

 
شاملو، حکام ستمگر را بدین سان میخواند:

 
ای خداوندانِ خوف‌انگیزِ شب‌پیمانِ ظلمت‌دوست!

 
شاملو، حکام زشت خو را بدین سان میخواند:

«کریه» اکنون صفتی اَبتَر است
 
چرا که به تنهایی گویای خون‌تشنگی نیست.
 
تحمیق و گرانجانی را افاده نمی‌کند
 
نه مفت‌خوارگی را
 
نه خودبارگی را.


 
شاملو حکام دین مدار را عامل فتنه و نفاق میشناسد و برادر کشى:

               
     نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
                                 
که رافضی‌ام دانستند.
 
نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
                                 
که قِرمَطی‌ام دانستند.
 
آنگاه قرار نهادند که ما و برادرانِمان یکدیگر را بکشیم و
 
این
 
کوتاه‌ترین طریقِ وصولِ به بهشت بود!


 
و شاملو بر دزدان گردنه تاریخ  که خواست آزادیخواهانه یک ملت را به   نفع خود مصادره میکنند چنین میگوید:


 
ما فریاد می‌زدیم: «چراغ! چراغ! »
 
و ایشان درنمی‌یافتند.

 
سیاهی‌ چشمِشان
 
سپیدی‌ کدری بود اسفنج‌وار
                                 
شکافته
                                           
لایه‌بر لایه‌بر
 
شباهت برده از جسمیّتِ مغزشان.

 
گناهی‌شان نبود:
 
از جَنَمی دیگر بودند.

 
شاملو شاعر آزادى بود، هست و تا جاودان، جاوید خواهد ماند.




نیایش

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

0 نظرات  

تو مطالب به جا مونده از دکتر داشتم مرور می کردم که به یه نیایش مناسب برای همه ی اعصار از جمله زمان فعلی برخوردم.امیدوارم واسه شما هم جالب باشه:







خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند .

که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .

« دکتر علی شریعتی »